English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6249 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
shipowner U مالک کشتی
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
hulk U کشتی سنگین وکندرو
hulks U کشتی سنگین وکندرو
sheet anchors U لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
sheet anchor U لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
logs U کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
log U کارنامه صورت عملیات سفرنامه کشتی
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
shippable U قابل کشتی رانی
seaworthy U قابل کشتی رانی
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
navigation river U رودخانه قابل کشتی رانی
gangplanks U سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
gangplank U سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
commercial water movement U حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
salvaged U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaging U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages U کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
high interest U بهره سنگین
high rate of interest U نرخ سنگین بهره
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
achievable U قابل وصول قابل تفریق
practicable <adj.> U قابل وصول
makeable <adj.> U قابل وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
accessible U قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
executable <adj.> U قابل وصول
workable <adj.> U قابل وصول
recoverable U قابل وصول
come at able U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
contrivable <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
makable <adj.> U قابل وصول
collectible U قابل وصول
collectable U قابل وصول
feasible <adj.> U قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
accessible U در دسترس قابل وصول
receivable U قابل وصول پذیرفتنی
solvency U قابل وصول بودن
irrecoverable U غیر قابل وصول
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
bad debt U طلب غیر قابل وصول
bad debts U طلب غیر قابل وصول
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
decks U پل کشتی
ark U کشتی
decked U پل کشتی
deck U پل کشتی
aft U در پس کشتی
vessel U کشتی
catch U کشتی کج
ships U کشتی
wrestling U کشتی
ship کشتی
carina U کشتی
puppis U کشتی دم
bottoms U کشتی
on board a ship U در کشتی
hulks U کشتی
bottom U کشتی
flattest U پل کشتی
flat U پل کشتی
ship haven U یک کش کشتی
by water U با کشتی
collier U کشتی
on the sea U در کشتی
carinae U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
on shipboard U در کشتی
afloat U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
boarded U کشتی
hulk U کشتی
bilge U اب ته کشتی
argo U کشتی
on the water U در کشتی
foreship U سر کشتی
board U کشتی
vessels U کشتی
current assets U پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
land U به گل نشستن کشتی
double-decker U کشتی دوعرشهای
passenger liner U کشتی مسافری
pilotage U راهنمایی کشتی
pleasure boat U کشتی تفرجی
passenger liner U کشتی مسافربری
navy U کشتی جنگی
lime juicer U کشتی انگلیسی
strands U به گل نشستن کشتی
naval U وابسته به کشتی
navies U کشتی جنگی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
galley U اشپزخانه کشتی
aboard U روی کشتی
three point U فن 3 امتیازی کشتی
war ship U کشتی جنگی
keel shaped U شبیه ته کشتی
kedge U تغییرجهت کشتی
propeller U پروانه کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
sterns U عقب کشتی
sternest U عقب کشتی
jerque U بازرسی کشتی
sterner U عقب کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
boat U کشتی کوچک
lighter aboard ship U کشتی دوبه بر
lee shore U کشتی بادپناه
adversaries U حریف کشتی
wrecked U کشتی شکسته
large ship U کشتی بزرگ
boats U کشتی کوچک
troopship U کشتی سرباز بر
adversary U حریف کشتی
lading U بار کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
stern U عقب کشتی
parent ship U کشتی مادر
launching U به اب انداختن کشتی
to take ship U با کشتی بردن
masters U کاپیتان کشتی
motor vessel U کشتی موتوری
ocean greyhound U کشتی تندرو
named vessel U کشتی مشخص
derrick U دکل کشتی
lumper U باربر کشتی
lumber carrier U کشتی تیر بر
derricks U دکل کشتی
mastered U کاپیتان کشتی
launches U به اب انداختن کشتی
launched U به اب انداختن کشتی
merchantman U کشتی بازرگانی
merchantman U کشتی تجارتی
merchant ship U کشتی تجارتی
matman U کشتی گیر
midships U در میان کشتی
master U کاپیتان کشتی
mate's receipt U رسیدکاپیتان کشتی
marker ship U کشتی نماینده
launch U به اب انداختن کشتی
naval war U جنگ با کشتی
noah ark U کشتی نوح
docked U تعمیرگاه کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
Recent search history Forum search
1frangible
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1What are the best Farsi equivalents for demographic dividend and demographic bonus?
1در حلقه ها و مدولها در درس جبر چه مفهومی دارد؟ Socle
1due amount
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com